English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6167 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vinculum U خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
topic sentence U جمله سرسطر جمله عنوان
overhead clearance U حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
overhead cover U پوشش بالای سر روپوش بالای سر
planeness U ترازی
alignment U هم ترازی
ragged right alignment U هم ترازی چپ
horizontal U ترازی
alignments U هم ترازی
justifications U هم ترازی
justification U هم ترازی
levelness U ترازی
pop U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
popped U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pops U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
tideless U بی کشند
neap U کشند اب
tide U کشند اب
tide U کشند
indexation U ارزش ترازی
form alignment U هم ترازی ورقه
degeneracy U هم ترازی انحطاط
ragged left alignment U هم ترازی راست
right justification U هم ترازی راست
label alignment U هم ترازی مطلب
alignment notches U شکافهای هم ترازی
tide U کشند داشتن
tidal wave U موج کشند
tidewater U خط ساحلی کشند اب
tide table U جدول کشند
semidiurnal tide U کشند نیمروزه
diurnal tide U کشند روزانه
tideway U کشند راه
crest clearing U محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
string fingers U سه انگشتی که زه کمان را می کشند
mean range of the tide U میانگین ارتفاع کشند
semidiurnal tide U کشند نیم روزانه
half tide level U ارتفاع متوسط کشند اب دریا
towline U طناب یا ریسمانی که بوسیله ان چیزی را می کشند
With soft words one may persuade a serpent out of . <proverb> U با زبان خوش مار را از سوراخ بیرون مى کشند .
tidal prism U اب ورودی و خروجی جذر ومد یا کشند دریایی
There was a run on the banks . U مردم سرمایه هایشان را از بانکها بیرون می کشند
rue raddy U تسمه یا طنابی که از روی شانه گذرانیده چیزی را با ان می کشند
transom U پنجره بالای در یا بالای پنجره دیگری
mongst U از جمله
outrightly U جمله
amongst U از جمله
term U جمله
among the rest U از ان جمله
terming U جمله
termed U جمله
comprising <prep.> U از جمله
sentence U جمله
sentence U جمله
including <prep.> U از جمله
sentences U جمله
sentencing U جمله
inclusive of <prep.> U از جمله
outright U جمله
compound statement U جمله مرکب
totalled U جمله سرجمع
assignment statement U جمله جایگزینی
residual term U جمله باقیمانده
residual term U جمله پسماند
mathematical term U جمله [ریاضی]
an involed sentence U جمله پیچدار
control statement U جمله کنترلی
final term U جمله نهایی
executable statement U جمله اجرایی
error term U جمله خطا
clauses U جزئی از جمله
clause U جزئی از جمله
middling U جمله مشترک
period U جمله کامل
definiens U جمله تعریفی
declaration statement U جمله تعریفی
term U جمله [ریاضی]
periods U جمله کامل
totaled U جمله سرجمع
loose sentence U جمله بیربط
one word sentence U جمله تک واژهای
sentence fragment U جمله جزء
term U جمله عبارت
double talk U جمله دو پهلو
provisos U جمله شرطی
proviso U جمله شرطی
parenthesis U جمله معترضه
diction U جمله بندی
wording U جمله بندی
word choice U جمله بندی
choice of words U جمله بندی
sentence adverb قید جمله ای
wordage U جمله بندی
total U جمله سرجمع
totals U جمله سرجمع
totalling U جمله سرجمع
verbiage [American English] U جمله بندی
term U جمله طیفی
statement label U برچسب جمله
stochastic term U جمله تصادفی
totaling U جمله سرجمع
terming U جمله طیفی
terming U جمله عبارت
termed U جمله طیفی
termed U جمله عبارت
parse U جمله راتجزیه کردن
parsed U جمله راتجزیه کردن
job control statement U جمله کنترل برنامه
reporter U جمله ساز نویسنده ناصادق
parses U جمله راتجزیه کردن
punch line U جمله اساسی واصلی
punch-lines U جمله اساسی واصلی
punch-line U جمله اساسی واصلی
colloquialism U جمله مرسوم درگفتگو
subroutine reentry U ورود جمله به زیرروال
sentence completion test U ازمون تکمیل جمله
colloquialisms U جمله مرسوم درگفتگو
term symbol U نشانه جمله طیفی
impresa U نشانه جمله شعاری
nonexecutable statement U جمله غیر اجرایی
monomial U دارای فقط یک جمله
periods U نقطه پایان جمله
job control statement U جمله کنترل کار
period U نقطه پایان جمله
full point U نقطه پایان جمله
the difference between the consecutive terms U اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
armless <adj.> U بی بازو [در آخر جمله می آید]
restrictive U جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
saw U لغت یا جمله ضرب المثل
sawed U لغت یا جمله ضرب المثل
sawing U لغت یا جمله ضرب المثل
sign of aggregation U علائم مخصوص جمله جبری
predicatively U بطور غیرمستقیم در خبر جمله
phraseologist U جمله ساز نویسنده ناصادق
saws U لغت یا جمله ضرب المثل
to pad a sentence U جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
parses U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
cat-and-dog <adj.> <idiom> U پر جنگ و جدال [در آخر جمله می آید]
The sentence doesnt convey the meaning. U این جمله معنی رانمی رساند
parsed U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parse U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
How can I make such pilot U چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
inserts U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
half long U حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
other than [usually used in negative sentences] <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
inserting U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
insert U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
approachable [accessible to most people] U همخو [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
geometric mean U فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
approachable [accessible to most people] U هم مشرب [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
tag line U جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
augmentation U افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
approachable [accessible to most people] U کمک کننده [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
transversal U اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
do U این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
oer U بالای
at the top of U در بالای
atop of U بالای
atop of U در بالای
outreach U بالای سر
upping U بالای
over- U بالای
over- U بالای سر
up U بالای
upped U بالای
into the bargain U بالای ان
overhead U در بالای سر
overhead U بالای سر
above U بالای
above U بالای سر
over U بالای سر
over U بالای
prepositional phrase U بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
cabling U نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
run over <idiom> U حرکت از بالای
pressure above the atmosphere U فشار بالای جو
knap U بالای تپه
oer U بالای سر روی سر
ridge piece U کش بالای شیروانی
up the street U بالای خیابان
mean high water U اب بالای میانگین
crown U بالای هرچیزی
ridge tree U کش بالای شیروانی
on U بالای در باره
aloft U در بالای زمین
roof tree U کش بالای شیروانی
mantel board U در بالای بخاری
ridge pole U کش بالای شیروانی
crowns U بالای هرچیزی
fanlights U پنجره بالای در
plunging fire U اتش بالای سر
overhead cover U حفاظ بالای سر
It passed over my head. U از بالای سرم رد شد
above the earth U بالای زمین
uptown U بالای شهر
overhead forehand U فورهند از بالای سر
upstream U بالای رودخانه
overhead stroke U ضربه از بالای سر
in- U بالای روی
fan light U پنجره بالای در
Recent search history Forum search
2New Format
1postside
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1A hero can affect on the people.
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1time is prceious it has great
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com